مفهوم عشق
گاهی این سوال برام پیش میاد که عشق یعنی چی؟ هیچوقت به مفهوم واقعی این لغت فکر کردین؟ وقتی به یک نفر میگین «خیلی دوستت دارم»، یعنی تا چه حدی؟ حاضرین چه کاری براش انجام بدین؟ از طرفی، تا حرف عشق بهمیون میاد، خیلیها عشق مادر و فرزند رو مثال میزنن و میگن عشق واقعی یعنی عشق مادر! پس یعنی کسانی که مادر نشدن، نمیتونن عاشق واقعی باشن؟ نه، از نظر من ابداً اینطور نیست. همونطور که هر کسی که مادر شده لزوماً عاشق نیست. بیشتر یک حس مسئولیت بزرگه که با خودش میگه چون من این موجود رو بهوجود آوردم، در قبالش وظیفه دارم؛ البته اون هم تا یک سنی. درضمن، این مسئله درمورد همهٔ کسانی هم که مادر شدن صدق نمیکنه چون بعضیها حتی همین حس مسئولیت رو هم ندارن!
زمانی که فرزند شما بزرگ میشه، ازش خیلی توقعات رو دارین که اگه انجام نده، مفهوم عشقتون کمکم رنگ خودش رو میبازه. بله، اگه هم عشق وجود داشته باشه، همیشه دوطرفهست؛ یعنی شما در قبال توجهاتی که بهتون میشه و توقعاتی که انجام میشه و اجرای خواستههاتون عاشق هستین! و اگه روزی خلاف اون ثابت بشه، دیگه عشقی وجود نخواهد داشت. در اون زمان، اگه به کنار هم موندن ادامه بدین، یا از روی احتیاجه، یا از روی ضعف، یا ترس، یا فقر و یا ناتوانی. بنابراین، هر کسی روی این کرهٔ خاکی اول و بیشتر از همه خودش رو دوست داره و خواستههای خودش در اولویت قرار دارن که درستش هم همینه. اما مشکل اینجاست که ما یاد نگرفتیم این واقعیت رو بیان کنیم و همیشه ترجیح میدیم در قبال هر قدمی مورد تشویق و لطف قرار بگیریم و جوری وانمود کنیم که ما این کار رو نه بهخاطر خودمون بلکه بهخاطر کسانی انجام دادیم که دوستشون داریم. این اشتباه و دروغ محضه و این سوژه ادامه خواهد داشت.